به نام انکه بازگشت به سویش است.
مصطفی:
سلام...اول از همه عیدتون مبارک...انشاءالله همیشه شاد باشید...
خدا به بها میده یه چیزی رو ..به بهونه هم میده....یعنی چی؟؟؟؟؟
یعنی اینکه میگفت: من که نمیخواستم بیام جبهه!!!اصلا نمیدونستم جبهه و جنگ چیه...پای میز قمار نشسته بودیم...پولامون ته کشید.....قرار شد هر کس "باخت"بیاد جبهه...
من "باختم" و اومدم جبهه ....ولی تازه فهمیدم که"بردم"....
دوستش میگفت ..اخرشم تو جبهه متحول شد و شهید شد!!!
میبینید خدا کجا یارگیری میکنه؟؟؟؟
بچه ها چهارصد و پنجاه نفر تو دوره پیامبر شهید شدند....
72 تا هم وقتی میخواست سر اسلام بچرخه توی عاشورا شهید شدند...
دویست و ده .پونزده هزارتا هم تو دفاع مقدس ما شهید شدند!
که تقسیم بر تعداد روزهای جنگ....میشه دقیقا روزی هفتاد و دوتا...
یعنی هر روز ما یک عاشورا داشتیم....عاشوراها و کربلاهای ایران....
سیصد و سیزده نفر هم میان و .....کار تموم میشه!!!!!
خوب حالا من سوال دارم!!!
کجای این اماری؟؟؟؟
کجای این پازلی؟؟؟
میگفت فلانی من خواب دیدم امام زمان اومد...
گفت لیست گردان رو بده...
دادم...
با خودکار قرمز زیر بعضی اسم ها خط میکشید...
شب عملیات زیر هر اسمی که اقا خط کشیده بود...شهید شد..
کاری کردی که زیر اسم تو هم خط بکشند؟؟؟
وقتی اقا بیاد...چشمات لیاقت دیدن اقا رو دارن؟..
گوشات لیاقت شنیدن صدای اقا رو دارن؟
نکنه چشمات رو مواظب نبودی...یه موقع چیزی دیده که نباید؟
و گوشات چیزی شنیده که نشاید؟
و زبانت و پاهات و دستات.....؟؟؟؟
افکارت چی؟؟؟
بیاید امروزه رو فکر کنیم رو این سوالا...ببینیم چند مرده حلاجیم...
که عید واقعی اون روزیه که گناه نکنیم....
التماس دعای شهادت دارم...مصطفی ...
پی نوشت:
در جواب دوستانی که سوال هایی رو پرسیدند...مصطفی نام واقعی من نیست و به حرمت شهید کاظم زاده این نام رو برگزیدم...
یا علی